۱۳۸۶ بهمن ۱۷, چهارشنبه

دوست

دوستان خوبم امروز مي خواهم از شما، براي شما بنويسم. شمائي که هميشه براي شنيدن آماده بوده ايد. شمائي که هميشه براي من وقت داشته ايد. براستي دوستي با ارزش و خالص چگونه مي تواند باشد؟ من هم نميدانم! اما فقط ميدانم که اينجا نميتوان کسي مانند عظما براي گوش دادن، مانند زهره براي اميد دادن و مانند فاطمه براي مشورت کردن پيدا کرد. مگر از یک دوست خوب جز اين چه مي توان انتظار داشت؟
اينجا کسي با کسي حرف نمي زند!بنابراين پيدا کردن گوش شنوا غير ممکن است!
اینجا انسانها براي فرار از حرف زدن به اين شعار پناه مي برند که « همه سوئ تفاهم ها تقصير زبان است»! اما واقعيت اينست که کساني که از صحبت کردن فرار مي کنند، يا انسانهاي مغروري هستند و يا اين فن زيبا را بدرستي فرا نگرفته اند!
و امروز تمام ترس من اين است که من نیز همرنگ جماعت شوم و به همين آساني اين نعمت فوق العاه را از دست دهم!ديگر من نيز نوشتن را بيش از حرف زدن استفاده مي کنم!
زمانيکه با دوستان خود صحبت مي کنيم، فقط کلمات نيستند که در انتقال منظور نقش بازي مي کنند ،بلکه تمام حواس ما در اين ميان نقش دارند و اين انتقال را زيباتر يا زشت تر مي کنند!
افسوس که در اينجا کامپیوتر عزيزترین کسمان است و ما هر از گاهي فقط از طريق اميل در دسترس هستيم.
دوستان خوبم که هميشه در دسترس بوده ايد، اکنون در دوستي صادقانه تان هيچ شکي ندارم!
خاطره، راحله، حسين و مهري عزيزم افسوس که هم صحبتي با شما را از دست داده ام، ديگر کسي مانند زينب را نمي شود پيدا کرد که هميشه آماده همراهی برای رفتن به رستوران باشد!
همه شما بيش از اندازه حق دوستي را بجا آورده ايد! از شما ممنونم!
سعيده، کامليا و حليمه ميدانم که همکار و در عين حال دوست نزديک بودن بسيار سخت است و شما چه نيک از عهده هردو بر آمديد!
اميدوارم که من هم آنگونه ميبودم که شما انتظار داشتيد!
در پايان بايد به مهري عزيز بگويم که «آنچه خوبان همه دارند تو تنها داري!»

هیچ نظری موجود نیست: