۱۳۸۷ مرداد ۲۳, چهارشنبه

Paintball



الان ساعته 8:17 شبه و من هنوز سر کارم هستم و پشت کامپیوترم نشستم و منتظر جوابهای برنامم هستم...بچه ها امروز مسابقه paintball داشتن و الان همشون برگشتن و یه سروصدایی راه انداختن که نگو...یکی یکی هم میان اتاق من و میگن وای تو هنوز کار میکنی...و همشون میگن بابا فردا هم میتونی کار کنی...انگار که من خودم نمیدونم:) به هر حال زیاد خسته نیستم... خوب چند دقیقه پیش بچه ها اومدن دنبالم تا باهم اینجا شام بخوریم و نوشته های من نصفه موند... بچه ها کلی خوراکی برای شام تهبه کرده بودن و از همه جالب تر کباب پزهای کوچیکی که آورده بودن برای کباب کردن...عکسشو گذاشتم اینجا....هنوز شب نشینی ادامه داره ولی من برگشتم سر میزم تو اتاقم برناممو چک کنم...هنوز باید منتظر باشم...نتایجش برام مهمه و دوست دارم که هر وقت جواب گرفتم زود چک کنم! حیف شد که خونه پریسا هم نتونستم برم!

شجریان هنوز داره میخونه...عارف و عامی از می مستند...خدا میدونه چند بار اینو تو این هفته گوش دادم ! ولی هنوز حفظ نشدم:)
الان اگه یکم دیگه ادامه بدم افتادم همین جا...
عکسا رو فردا باید بذارم...

۲ نظر:

ناشناس گفت...

oon virginie voroojak hame ja hast ke liela...

ناشناس گفت...

میبینم حرفه ای شدی ... ;)