مرا مهر سيه چشمان،مرا مهر سيه چشمان زسر بيرون نخواهد شد،زسر بيرون نخواهد شد
قضاي آسمانست اين،قضاي آسمانست اين ديگرگون نخواهد شد،ديگرگون نخواهد شد
الا يا ايها الساقي،الا يا ايها الساقي ادركسا و ناولها
كه عشق آسان نمود اول،كه عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشكلها،ولي افتاد مشكلها
به مي سجاده رنگين كن، گرت پير مغان گويد
به مي سجاده رنگين كن گرت پير مغان گويد
كه سالك بي خبر نبود،كه سالك بي خبر نبود، ز راه و رسم منزلها،ز راه ورسم منزلها
الا يا ايها الساقي،الا يا ايها الساقي ادركسا و ناولها
كه عشق آسان نمود اول،كه عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشكلها،ولي افتاد مشكلها
شبي مجنون به ليلي گفت،كه اي محبوب بي همتا
تو را عاشق شود پيدا،تو را عاشق شود پيدا ولي مجنون نخواهد شد،تو را عاشق شود پيدا،تو را عاشق شود پيدا ولي مجنون نخواهد شد
مرا روز ازل كاري بجز رندي نفرمودند،مرا روز ازل كاري بجز رندي نفرمودند
هر آن قسمت كه آنجا شد،هر آن قسمت كه آنجا شد،كم و افزون نخواند شد،كم و افزون نخواهد شد
مشوي اي ديده نقش غم ز لوح سينه ي حافظ، مشوي اي ديده نقش غم زلوح سينه حافظ
كه زخم تيغ دلدار است،كه زخم تيغ دلدار است و رنگ خون نخواهد شد، رنگ خون نخواهد شد
الا يا ايها الساقي،الا يا ايها الساقي ادركسا و ناولها
كه عشق آسان نمود اول،كه عشق آسان نمود اول، ولي افتاد مشكلها،ولي افتاد مشكلها
ولي افتاد مشكلها،ولي افتاد مشكلها
قضاي آسمانست اين،قضاي آسمانست اين ديگرگون نخواهد شد،ديگرگون نخواهد شد
الا يا ايها الساقي،الا يا ايها الساقي ادركسا و ناولها
كه عشق آسان نمود اول،كه عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشكلها،ولي افتاد مشكلها
به مي سجاده رنگين كن، گرت پير مغان گويد
به مي سجاده رنگين كن گرت پير مغان گويد
كه سالك بي خبر نبود،كه سالك بي خبر نبود، ز راه و رسم منزلها،ز راه ورسم منزلها
الا يا ايها الساقي،الا يا ايها الساقي ادركسا و ناولها
كه عشق آسان نمود اول،كه عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشكلها،ولي افتاد مشكلها
شبي مجنون به ليلي گفت،كه اي محبوب بي همتا
تو را عاشق شود پيدا،تو را عاشق شود پيدا ولي مجنون نخواهد شد،تو را عاشق شود پيدا،تو را عاشق شود پيدا ولي مجنون نخواهد شد
مرا روز ازل كاري بجز رندي نفرمودند،مرا روز ازل كاري بجز رندي نفرمودند
هر آن قسمت كه آنجا شد،هر آن قسمت كه آنجا شد،كم و افزون نخواند شد،كم و افزون نخواهد شد
مشوي اي ديده نقش غم ز لوح سينه ي حافظ، مشوي اي ديده نقش غم زلوح سينه حافظ
كه زخم تيغ دلدار است،كه زخم تيغ دلدار است و رنگ خون نخواهد شد، رنگ خون نخواهد شد
الا يا ايها الساقي،الا يا ايها الساقي ادركسا و ناولها
كه عشق آسان نمود اول،كه عشق آسان نمود اول، ولي افتاد مشكلها،ولي افتاد مشكلها
ولي افتاد مشكلها،ولي افتاد مشكلها
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر