۱۳۸۷ مرداد ۲۲, سه‌شنبه

نفیسه عزیز، تو همیشه اولی!

نفیسه عزیزم، همین الان داشتم باهات تلفنی صحبت می کردم...عزیزم ناراحت نشو که من اسم تو رو آخر نوشتم...البته تو راست میگی...اینا چیزهای ظرفیه که آدم باید رعایت کنه...من باید ازت عذر خواهی کنم!
البته بعضی وقتها آخری ها مهمترن:) مثل اسم استاد من تو مقالمون که آخر از همه بعد از اسم 8 نفر اومده!:)
نفیسه جون، هیچ کس و هیچ چیز نمی تونه جای دوستیهای قدیمی رو بگیره بخصوص تو که فوق العاده مهربون و فهمیده هستی!
دقت کردی وقتی باهم هستیم چقدر حرف مشترک داریم که بزنیم؟ اینقده که از گفتنشون سیر نمیشیم!
یادته چقدر غذا خوب درست میکردی؟ یادته که من و تو همیشه سردسته تعطیلی کلاسها بودیم و سر هر بهانه ای از کلاس در میرفتیم ولی تو همیشه جزوت مرتب بود...برعکس من که همیشه خدا جزوه هام ناقص بود...راستی تو یه بارونی داشتی که من ازش خیلی خوشم می اومد ولی تو همیشه میگفتی که لیلا از چیه این خوشت میاد...خیلی کهنه شده دیگه!
هر وقت باهم بودیم کلی میخندیدیم...همکلاسیهامون یادته؟ :)
هیچ وقت اون خاطرات قشنگ بچگیمون تو دوره لیسانس رو با هیچ چیز عوض نمیکنم...دوره ای که هیچ مسئولیت و هیچ کاری بجز درس خوندن و خوش گذروندن نداشتیم...راستی نان داغ کباب داغ تبریز یادت میاد؟ وای که چه عالی بود....:)
تخته پاک کن، یادته؟ که اسم همه دخترا رو نوشته بود برای اردوی ...اسمش یادم نیست...هندونه خوردنمون...چقدر مزه داد. من هنوز عکسی که زیر آبشار اونجا گرفتیم رو دارم...گلهای توی ظرف غذا...اونم گل محمدی یادته؟
با نوشتن این متن خواستم بگم نفیسه عزیز، تو همیشه مهم بودی و هستی و خواهی بود!

همیشه دوستدارت،
لیلا

۱ نظر:

Unknown گفت...

Leilaye aziz oonayi ke diroz goftam faghat ye shokhi bood,to ham hamishe baraye man ye doste khoub boodi va hasti,va hamishe khastam eetemad be nafs va poshtkaro az to yad begiram vali natonestam.oon khaterate khoube gozashte ham yadame va hich vaght faramosh nemikonam............