۱۳۸۷ اردیبهشت ۹, دوشنبه

روز اول meeting

امروز روز خیلی خوبی داشتم. جلسات خیلی مفید بودند و با افراد مختلف و بسیار مهربانی ملاقات کردم. تنها مشکلی که داشتم غذا بود....
صبح که دیرم شده بود و نتونستم کامل صبحانم رو تموم کنم، برای ناهار هم یه غذای سرد ساندویچی داشتیم که زیاد جالب نبود. شام هم رفتیم یه رستوران که نه پیش غذا و نه غذای اصلی مورد پسند من نبود و من به اجبار با سعی فراوان اونا رو خوردم. از صدف هایی که تو غذام بود فقط تونستم یکیشو بخورم و بقیه رو دادم به یکی از همکارا...به هر حال دسر بد نبود ( یه شکلات بسیار داغ با یه بستنی بسیار سرد روی اون، حالا تصور کنید دندونم چه حسی می تونست داشته باشه!).
امروز من مثل ترم اولی های دانشگاه بودم، چون تنها فرد تازه وارد به گروه بودم. افراد حاضر از کشورهای مختلفی اومدن که باهم روی یه پروژه کار می کنند و از چهار سال پیش همدیگرو میشناختن و من مجبور بودم به همه خودم رو معرفی کنم...
افرادی هم از دانشگاه کمبریج اومده بودند و ما سر شام یه کم در مورد استیون هاوکینگ صحبت کردیم و...( خندیدیم...!) :)
به هرحال روز بدی نبود به خصوص اینکه بیشتر بحث هائی که شد زمینه ریاضی داشت و برای من خیلی مفید و جالب بود. البته من تنها ریاضی خوان گروه بودم و بیشتر افراد بایولوژیست بودن و چند نفر هم فیزیکدان و کامپیوتریست بودن....
یکی از بخشهای جالب، کاربرد فراکتالها در مدل سازی رشد گیاهان بود....

فردا روز پر کاری خواهم داشت، باید برم استراحت کنم...فقط باید به سارا بگم که سوغاتی که سفارش داده بودی، اینجا فراون پیدا میشه ولی مطمئن نیستم که بتونم برات بیارم..:)

۲ نظر:

ناشناس گفت...

ليلا جون بهت پيشنهاد ميكنم هر جا ميري چند تا پلاستيك فريزر با خودت ببري ، اگه از غذات خوشت اومد يه كمشو بريز تو پلاستيك براي بعد. اگه خوشت نيومد (مثلا مار سرخ شده يا كرم دم كرده)!!!!!!!
بريز تو نايلو حيونا رو بيا تو باغچه آزاد كن .ثواب داره.

ناشناس گفت...

من سوغاتی میخوااااااااااااااااام