یکی از سرگرمی های من تو تنهائی اینه که برای خودم می خونم و صدامو ظبط می کنم ، اعتماد به نفسم تو این یکی بالای بیسته!
خوب می خونم اینقده که آخرش دیگه خودم نمی تونم به صدای خودم گوش بدم!:) شده جریان نظر دادن تو وب لاگ خودم..:)
این روزها صدام بد جور گرفته، دیگه همون یه ذره صدا رو هم از دست دادم...سرما خوردگی و حساسیت بهاری دوتائی باهم دست به دست هم دادن تا من نخونم..:(
خوب، جای شکرش باقی که هنوز گوشام کار می کنه و می تونم سیمین بری شیبانی رو گوش بدم...چقدر من دنبال این آهنگ بودم....!
امشب خیلی روحیم خوب، کلی خوشحالم، فکر کنم اثر سیب زمینی سرخ شده مک دونالد باشه که امشب برای شام با سارا و مروارید نوش جان کردیم:)
یا احتمالا خوشحالیم به خاطر تلفنی باشه که از سفارت برام شده!:) بهم پیغام دادن که می تونی پرونده دانشجوئی باز کنی!:)...راستش فکر نمی کردم که کارم رو پیگری کنن و خودشون تماس بگیرن! من وقت نکرده بودم دنبالشو بگیرم...ولی خدائیش خوب پیگیری کردن!
امروز به خودم قول دادم که فردا صبح زود ساعت 7 بلند شم و صبحانه بخورم و 7.5 سر کارم باشم...با ویلی هم 9 صبح جلسه داریم...اما الان دارم فکر می کنم که برای فردا صبحانه نه نون دارم، نه چائی کیسه ای و نه آب خوردن..چای ایرانی دم کردنم دنگ و فنگ داره...منم که بدون نون و پنیر و چای شیرین صبحانه برام مزه نداره که...پس همون بهتر که یکم دیر بیدار بشم!:)
خوب می خونم اینقده که آخرش دیگه خودم نمی تونم به صدای خودم گوش بدم!:) شده جریان نظر دادن تو وب لاگ خودم..:)
این روزها صدام بد جور گرفته، دیگه همون یه ذره صدا رو هم از دست دادم...سرما خوردگی و حساسیت بهاری دوتائی باهم دست به دست هم دادن تا من نخونم..:(
خوب، جای شکرش باقی که هنوز گوشام کار می کنه و می تونم سیمین بری شیبانی رو گوش بدم...چقدر من دنبال این آهنگ بودم....!
امشب خیلی روحیم خوب، کلی خوشحالم، فکر کنم اثر سیب زمینی سرخ شده مک دونالد باشه که امشب برای شام با سارا و مروارید نوش جان کردیم:)
یا احتمالا خوشحالیم به خاطر تلفنی باشه که از سفارت برام شده!:) بهم پیغام دادن که می تونی پرونده دانشجوئی باز کنی!:)...راستش فکر نمی کردم که کارم رو پیگری کنن و خودشون تماس بگیرن! من وقت نکرده بودم دنبالشو بگیرم...ولی خدائیش خوب پیگیری کردن!
امروز به خودم قول دادم که فردا صبح زود ساعت 7 بلند شم و صبحانه بخورم و 7.5 سر کارم باشم...با ویلی هم 9 صبح جلسه داریم...اما الان دارم فکر می کنم که برای فردا صبحانه نه نون دارم، نه چائی کیسه ای و نه آب خوردن..چای ایرانی دم کردنم دنگ و فنگ داره...منم که بدون نون و پنیر و چای شیرین صبحانه برام مزه نداره که...پس همون بهتر که یکم دیر بیدار بشم!:)
پیوست: به دوستانی که وب لاگ بنده رو می بینند باید اطلاع بدم که فردا قراره امضای جالب سالار عقیلی رو اینچا بذارم:) یادتون نره فردا به من سر بزنین...!:)
۲ نظر:
خيلي آهنگ هفته قشنگ بود ، مرسي
ليلا جون دستم درد نكنه با اين بچه بزرگ كردنم.فرستادم بري درس بخوني براي خودت...اي بشي .ميري آواز ميخوني؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مهري
ارسال یک نظر