و باز من حرف هایی دارم برای نگفتن، نمی دانم این حرفها کی تمام می شود!
اما می دانم که اگر چه گاهی دانه های برفی قلبم را سرد می کند ولی زندگی با من مهربان است و نمی گذارد که دانه های برف بر آن اثری کند و نفس من هم چنان گرم است، گرم گرم!
مهری عزیزم یک بار به من گفتی که نگذار که نقش نردبان را بازی کنی و نمی دانستی که چه گوهری به من عرضه داشتی! بیشک یکی از بهترین نصیحتهایی بود که شنیده ام!
و من اینک به وجود خودم، به شخصیتم، به روحیاتم علا قه مندم و از چیزهایی که به آنها لطمه می زند دوری میکنم! من هرگز نقش نردبان را در زندگی نخواهم پذیرفت!
اما می دانم که اگر چه گاهی دانه های برفی قلبم را سرد می کند ولی زندگی با من مهربان است و نمی گذارد که دانه های برف بر آن اثری کند و نفس من هم چنان گرم است، گرم گرم!
مهری عزیزم یک بار به من گفتی که نگذار که نقش نردبان را بازی کنی و نمی دانستی که چه گوهری به من عرضه داشتی! بیشک یکی از بهترین نصیحتهایی بود که شنیده ام!
و من اینک به وجود خودم، به شخصیتم، به روحیاتم علا قه مندم و از چیزهایی که به آنها لطمه می زند دوری میکنم! من هرگز نقش نردبان را در زندگی نخواهم پذیرفت!
۳ نظر:
حرفهایی هست برای "گفتن"...و حرفهایی هست برای "نگفتن" ؛ حرفهایی که هرگز سر به "ابتذال گفتن" فرود نمیاورند . وسرمایه ماورائی هرکس به اندازه حرفهایی است که برای "نگفتن دارد" ...
نمیدونم از کیه؟!
فقط ميتونم بگم كه دلم برلت تنگ شده و دوستت دارم.
"جمله سارا مال دكتر شريعتيه"
ميبوسمت.
می خواستم زندگی کنم، راهم را بستند
ستایش کردم ، گفتند خرافات است
عاشق شدم ، گفتند دروغ است
گریستم ، گفتند بهانه است
خندیدم ، گفتند دیوانه است
دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شوم !
« دکتر علی شریعتی »
ارسال یک نظر