دیروز مهمون یکی از دوستای بلژیکی بودم...تو باغ قشنگی که پشت خونشون داشتن کباب درست کردیم، آش خوردیم، سیب زمینی کباب کردیم، فارسی حرف زدیم، ...تا حالا اینجا من اینقدر یاد ایران نکرده بودم...واقعا بی نظیر بود...با ماشین رفتیم و تو راه جاده شبیه جاده شمال رو دیدم با خونه های بسیار زیبا....
انگار برام یه رویا بود.
یاد دوران تنهائیم افتادم...اوایل که اومده بودم بلژیک، خیلی سخت بود. بعد از ترکای و الچین آ خرهفته ها واقعا برام غیر قابل تحمل بود. دوستای ایرانی زیادی نداشتم و بعضی وقتها برای صمیمی حرف زدن دلم تنگ می شد.
تقریبا به جز مریم و رضا و عادل هیچ ایرانی رو نمی شناختم....
کم کم دوستای تازه پیدا کردم که الان دیگه برام سخت شده تا برای همشون وقت بذارم....دوستانی که از بودن باهاشون لذت میبرم.
دیگه لازم نیست که برای صمیمی حرف زدن، برای فارسی صحبت کردن، برای درد دل کردن، برای شعر خواندن، برای باهم بیرون رفتن، برای قدم زدن و برای یاد ایران کردن وقت قبلی اونم فقط آخر هفته ها بگیرم. چه حس خوبیه که احساس کنی هر لحظه که احتیاج به سلام ایرانی داری بالاخره یکی رو می تونی پیدا کنی که فقط بهش بگی سلام دوست خوبم، من کاری با تو ندارم و هیچ بهانه ای برای تماس با تو ندارم، فقط می خوام بهت سلام بگم و جوابش رو بشنوم.......همین برای پاک کردن غبار غربت کافیه....
پس،
پریسا، حمید، مریم، رضا، برلیان، سارا، نینی، عادل، مروارید، نیکل، طاهره، آرزو، مینا، آرنولد، آریین، رضا، ویرله، سابین، سیامک(no order:))
سلام!
وای نفیسه اینا یادم رفته بود...حالا منو می کشه...!
انگار برام یه رویا بود.
یاد دوران تنهائیم افتادم...اوایل که اومده بودم بلژیک، خیلی سخت بود. بعد از ترکای و الچین آ خرهفته ها واقعا برام غیر قابل تحمل بود. دوستای ایرانی زیادی نداشتم و بعضی وقتها برای صمیمی حرف زدن دلم تنگ می شد.
تقریبا به جز مریم و رضا و عادل هیچ ایرانی رو نمی شناختم....
کم کم دوستای تازه پیدا کردم که الان دیگه برام سخت شده تا برای همشون وقت بذارم....دوستانی که از بودن باهاشون لذت میبرم.
دیگه لازم نیست که برای صمیمی حرف زدن، برای فارسی صحبت کردن، برای درد دل کردن، برای شعر خواندن، برای باهم بیرون رفتن، برای قدم زدن و برای یاد ایران کردن وقت قبلی اونم فقط آخر هفته ها بگیرم. چه حس خوبیه که احساس کنی هر لحظه که احتیاج به سلام ایرانی داری بالاخره یکی رو می تونی پیدا کنی که فقط بهش بگی سلام دوست خوبم، من کاری با تو ندارم و هیچ بهانه ای برای تماس با تو ندارم، فقط می خوام بهت سلام بگم و جوابش رو بشنوم.......همین برای پاک کردن غبار غربت کافیه....
پس،
پریسا، حمید، مریم، رضا، برلیان، سارا، نینی، عادل، مروارید، نیکل، طاهره، آرزو، مینا، آرنولد، آریین، رضا، ویرله، سابین، سیامک(no order:))
سلام!
وای نفیسه اینا یادم رفته بود...حالا منو می کشه...!
۴ نظر:
بابا رفيق قشنگ. ماشاالله با اين همه دوست معلومه كه ديگه ياد ما نمي كني ديگه؟(شوخي كردم)
راستي تو ايران بودي اينقدر دوستو رفيق خوب داشتي؟؟؟؟؟؟؟
به همه دوستات سلام ميكنم و از اينكه دوستت دارن و هواتو دارن ازشون ممنونم و بهشون ميگم ليلا يه تيكه جواهر براي من بود كه سپردمش به شما.
گريم گرفت.باي
سلام جیگر ... بپر بالا& زود سوار شو ببرمت جاهای خوب خوب. حرفای صمیمی صمیمی بزنیم :)
مهری جون منم دلم برات تنگ شده...هر وقت قورمه سبزی درست میکنم یادت می افتم:)
وای که با سبزی شمال چقدر خوشمزه بود...
یادت باشه سال بعد که اومدم ایران برام قورمه سبزی با سبزی شمال درست کنی...!
خوب تقریبا 3 ماه یه بار قورمه سبزی درست می کنم و سه ماه یه بارم یادت می کنم......هه هه هه!!!!!!!!:)
cheghad ghashang neveshti leila. khili baram malmoos bood, chon daghighan hamin lahzeha ro tajrobe kardam.
ارسال یک نظر