الان ساعت 1 صبحه و من در De Haan یکی از روستاهای بلژیک هستم. امسال PHD Day رو اینجا برگزار کردن...یه خونه ویلائی در یک باغ زیبا که فقط یک ربع با ساحل فاصله داره...همه چیز فوق العاده است...
دیشب همه رفتیم تو جنگل کنار خونه قدم زدیم و بعدش رفتیم ساحل...اینقدر تاریک بود که بدون چراغ قوه چیزی دیده نمی شد. این دو روزه به اندازه یک سالم والیبال بازی کردم، و تقریبا تمام بازی های بچه گانه رو همه باهم بازی کردیم. از چرخیدن دور صندلی و گرفتن جا گرفته تا طناب کشی و درست کردن خونه با شن و ...
امروز صبح بچه ها رفتن و از go kart های 4 نفره و 6 نفره کنار ساحل اجاره کردن تا باهاشون بریم ساحل...خیلی جالب بود.
امروز برای اولین بار خوک ها رو هم از نزدیک دیدم...:)
بچه ها یکی یکی از کنارم رد میشن و میگن امروز نباید کار کنی...!:)باید همین جا استوپ کنم:)
دیشب همه رفتیم تو جنگل کنار خونه قدم زدیم و بعدش رفتیم ساحل...اینقدر تاریک بود که بدون چراغ قوه چیزی دیده نمی شد. این دو روزه به اندازه یک سالم والیبال بازی کردم، و تقریبا تمام بازی های بچه گانه رو همه باهم بازی کردیم. از چرخیدن دور صندلی و گرفتن جا گرفته تا طناب کشی و درست کردن خونه با شن و ...
امروز صبح بچه ها رفتن و از go kart های 4 نفره و 6 نفره کنار ساحل اجاره کردن تا باهاشون بریم ساحل...خیلی جالب بود.
امروز برای اولین بار خوک ها رو هم از نزدیک دیدم...:)
بچه ها یکی یکی از کنارم رد میشن و میگن امروز نباید کار کنی...!:)باید همین جا استوپ کنم:)
۳ نظر:
ليلا جون خيلي خوشحالم كه بهت خوش ميگزره:
يارب به دل دوست ما غم نكني
با تير قضا قامتشان خم نكني
اي چرخ تو را به حق قرآن سوگند
يك مو ز سر عزيز ما كم نكني
جك:
عزرائيل به قزويني ميگه ميخوام جونتو بگيرم، وصيت نامتو نوشتي؟
قزويني ميگه آره زير فرشه.دولا شو بردار
خوش بگذرون حسابی، اما زود برگرد. دلمون تنگ شده :(
ارسال یک نظر