۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۲, پنجشنبه

How lucky I am

دیروز هتلی در یه شهر کوچیک ( ماگیو ) نزدیک مونت پلییررزرو کرده بودم که بعد از کلی پرس و جو از اداره توریست، اتوبوسی که به آن شهر می رفت رو پیدا کردم و سوار شدم. خوب آدرس رو بلد نبودم و چون در آخرین لحظات رزرو کرده بودم، فرصت نشد که نقشش رو پرینت بگیرم. خلاصه اشتباهی پیاده شدم و بعد از کلی گشتن متوجه شدم که اصلا هتلی اون دورو برا نیست. زنگ زدم به هتل تا ازشون اطلاعات بگیرم که مسئولش گفت که انگلیسی بلد نیست و اون به فرانسه و من به انگلیسی یکم حرف زدیم و در همین حین شارژ موبایلم تموم شد...به یه فروشگاهی که اون نزدیکی ها بود رفتم و ازشون خواهش کردم که برام یه تاکسی بگیرن. با تاکسی به هتل رفتم، یه جای پرتی بود...وقتی وارد شدم یه سگ گنده بدو بدو به استقبالم اومد و من پا به فرار گذاشتم...:)
خلاصه به هر قیمتی بود به پذیرش هتل گفتم که رزرو منو کنسل کنه و بعد با همون تاکسی برگشتم هتل قبلیم تو مونت پلییر و دوباره یه اتاق برای دو شب گرفتم. اگر چه این هتل دو ستاره است، ولی خیلی خوب و راحت، کارمنداش هم خیلی مهربون و خوش برخوردن، تازه سگ گنده هم ندارن...:) از همه مهمتر درست روبروی راه آهن و تو مرکز شهر و مشکل رفت و آمد نداره. هر چند با این اتفاقاتی که افتاد برام از یه هتل 4 ستاره هم گرونتر دراومد...:)
به هر حال بعد از ظهر رفتم کنار دریا، پیدا کردن مسیر رفت و آمدش آسون نبود ولی مدت کوتاهی اونجا بودم...با خودم گفتم که زودتر برگردم و در عوض فردا از صبح میام اینجا و تا عصری میمونم....
امروز صبح کلی وسایل جمع کردم و رفتم بیرون که ناهارمو بگیرم و با خودم ببرم لب دریا...:)
ولی با کمال تعجب دیدم که شهر تعطیله..هیچ اتوبوس و یا ترامی کار نمی کنه...بجز کا فه ها هیچ جائی باز نبود...بعد فهمیدم که اول may همه تعطیلند و من هیچ اتوبوسی پیدا نمی کنم که لب دریا برم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بعد از کلی تعجب رفتم به یه کافه و نشستم بیرون زیر آفتاب و سفارش بستنی دادم:) البته بدم نشد...تا مدتی اونجا بودم و مراسم های خاصی که این روز وجود داشت رو دیدم....!( روز کارگر هم بود که کلی براش راه پیمائی کردن)
باید به سارا هم بگم که الان فصل شنا نیست اینجا و نمی تونی شنا کنی....!:)

۲ نظر:

ناشناس گفت...

منم امروز رفتم استخر سوسک شدم، تعطیل بود! فردا من و مروارید و مامانش میریم انتورپ. یکشنبه هم برنامه نزار که با هم همه بریم پیک نیک :) بوووووس

ناشناس گفت...

لیلا جون بازم از اون کارا کردیا!!!
البته عجیب نیست .منم هفته ÷یش رفتم فرودگاه دنبال مربی بسکتبالم که با هم دوستیم. تارسیدم فرودگاه موبایلم الارم داد که داره خاموش میشه.من شماره پرواز رو نمیدنستم.فقط شماره موبایلشو حفظ کردم بعد موبایلم خاموش شد. اگه بدونی با چه مصیبتی ÷یداش کردم.اون لحظه فکر میکردم از این بدتر نمیشه ادم گیر کنه، اما الان فهمیدم وضع تو از منم بدتر بود.مخصوصاً با اون سگه که خیلی بهت حال داد.دمست داشتم قیافتو میدیدم.ماچ