گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم
باز گویم که عیان است چه حاجت به بیانم
باز گویم که عیان است چه حاجت به بیانم
| دیدار شد میسر و بوس و کنار هم | | از بخت شکر دارم و از روزگار هم |
| زاهد برو که طالع اگر طالع من است | | جامم به دست باشد و زلف نگار هم |
| ما عیب کس به مستی و رندی نمیکنیم | | لعل بتان خوش است و می خوشگوار هم |
| ای دل بشارتی دهمت محتسب نماند | | و از می جهان پر است و بت میگسار هم |
| خاطر به دست تفرقه دادن نه زیرکیست | | مجموعهای بخواه و صراحی بیار هم |
| بر خاکیان عشق فشان جرعه لبش | | تا خاک لعل گون شود و مشکبار هم |
| آن شد که چشم بد نگران بودی از کمین | | خصم از میان برفت و سرشک از کنار هم |
| چون کائنات جمله به بوی تو زندهاند | | ای آفتاب سایه ز ما برمدار هم |
| چون آب روی لاله و گل فیض حسن توست | | ای ابر لطف بر من خاکی ببار هم |
| حافظ اسیر زلف تو شد از خدا بترس | | و از انتصاف آصف جم اقتدار هم |
| برهان ملک و دین که ز دست وزارتش | | ایام کان یمین شد و دریا یسار هم |
| بر یاد رای انور او آسمان به صبح | | جان میکند فدا و کواکب نثار هم |
| گوی زمین ربوده چوگان عدل اوست | | وین برکشیده گنبد نیلی حصار هم |
| عزم سبک عنان تو در جنبش آورد | | این پایدار مرکز عالی مدار هم |
| تا از نتیجه فلک و طور دور اوست | | تبدیل ماه و سال و خزان و بهار هم |
| خالی مباد کاخ جلالش ز سروران | | و از ساقیان سروقد گلعذار هم |


امروز بعد از ظهر با استفانی رفتیم رقص باله به نام دن کیشت رو تو شهر سینت نیکلاس تماشا کنیم. ویرله، یکی از اساتید دانشکده هم تو این برنامه می رقصید...قبل از برنامه ناهار خوشمزه ای توی یکی از رستورانهای نزدیک سالن باهم خوردیم...سالن بزرگ و زیبایی بود و افراد زیادی اومده بودن. تقریبا همه مردم لباسهای شیک و گران قیمتی پوشیده بودن و می تونم بگم که ما تقریبا جزو جوانترین بیننده ها بودیم...افراد مسن و بسیار پیری با دک و پزهای عالی اومده بودن رقص رو ببینن... خیلی عالی بود، لباسهای زیبا، موسیقی قشنگش هم بر زیبائی رقصها افزوده بود.