۱۳۸۸ شهریور ۲, دوشنبه

شکنجه

الان داشتم فیلم شکنجه یک جوان ایرانی توسط نیروی انتظامی تو خیابون رو میدیدم، حالم خیلی بده! نمی تونم باور کنم که یه آدم اینقده می تونه پست و سنگ دل باشه! دیدن این فیلم دل هر آدمی رو بدرد میاره! فیلمش نه ساختگی بود و نه مال جای دیگه...خود خود ایران بود! همون جایی که براش دلمون می طپه! همون جایی که خا نوادم توش دارن زندگی می کنن...کنار آدمهای روانی زنجیری مثل همین نامردی که داشت تو فیلم یه جوونی رو ناجوان مردانه می زد!
با دیدن این فیلم خیلی احساس نا توانی می کنم...
یادمه، خیلی بچه که بودم یه شب تو تلوزیون، شکنجه پاسدارهای ایران رو نشون میداد که گویا توسط منافقین آن موقع انجام میشد، یادمه مادرم با دیدن این صحنه ها حالش خراب شد...من داشتم گریه می کردم...یادمه برای مادرم شربت آب قند درست کردن...فضای بدی بود و من نمی تونستم درک کنم که این چه کارهایی که اینا انجام میدن...ولی یادمه که اون موقع شکنجه فقط برای یه افراد خاص بود...یعنی اینقده وسیع نبود...در مورد ساواک هم چیزی نمی دونم...اون موقع هنوز به دنیا نیومده بودم...
اما الان وقتی این جور چیزها رو می بینم، با خودم فکر می کنم که اون آدم شکنجه گر هم از همین جامعه است و محصول فرهنگ و تمدن ایرانیه...با خودم فکر می کنم اونایی که به تمدن ایرانی افتخار می کنن، اگه بفهمن که تو همین ایران خودمون، مردم عادی به بهانه های مختلف دارن شکنجه می شن، باید برن کشکشونو بسابن و دیگه عمرا از تمدن ایرانی حرف نزنن!
به نظر می رسه که مردم زیادی تو ایران قساوت قلب دارن، مشکل روانی دارن...و هزار تا اخلاق ضد انسانی دیگه!
تمدن ایرانی اگر هم بوده مال گذشتگان بوده و من و شما توش نقشی نداشتیم..پس زیاد پز تمدن ایرانی رو ندیم که دنیا با دیدن این جور چیزها به ریشمون می خنده!

هیچ نظری موجود نیست: