بالاترین، رادیو فردا، بی بی سی، گویا،...فیس بوک...کارم شده هر ده دقیقه خبر چک کردن! هر روز و هر لحظه منتظرم که یه اتفاق غیر منتظره بیافته، یا اینکه شکنجه های افراد بیشتری رو بشه....هر شب با فکر اون کسانی که شکنجه شدن می خوابم...از تصور اینکه مادر و پدری بطور ناگهانی خبر کشته شدن فرزندشونو بشنون غمگین میشم...نمی تونم خودمو جای اونا تصور کنم...حتی از تصورش هم بیمناکم!
خدا بهشون صبر بده!
چقدر سیاست بازی کثیفیه...هر کی رفته آلوده شده...هر کسی به نوبه خودش بد جور قدرت و ثروت چشمشو کور کرده...اما این یکی دیگه مغزش رو هم از کار انداخته...داره بد جور خودشو منفور میکنه! بدست خودش، داره ریشه خودش رو میزنه! دیگه کاری میکنه که وقتی مردم اسم مذهب رو میشنون بالا بیارن!
برای عزیزانم در ایران نگرانم...کاش این وضعیت زود تموم بشه!
۱ نظر:
درود
از طریق پروفایلتون توی کتابناک وارد وبلاگتون شدم
توی هر وبلاگی که وارد میشم اول توی آرشیو میرم سراغ خرداد88 که ببینم اصلا چیزی در مورد اون روزها نوشته
شما خیلی کارت درسته
مرسی
ارسال یک نظر