یک ساعتی هست که به خانه رسیده ام! در منزل یکی از دوستانم مهمان بودیم و نیمی از راه بازگشت را با دوستی دیگر پیاده آمدیم...تقریبا نیمه شب بود و ما با آرامش تمام در خیابانهای نه چندان خلوت گنت قدم می زدیم و بحث می کردیم.
در نیمه راه مجموعه ای از دختران زیبا و بلند بلژیکی را دیدم که در بیرون کا فه ای نشسته و باهم گپ می زدند! لباس نازک و زیبایی برتنشان بود و هر کدام، خود را با یک پتوی کوچک سفید رنگ پوشانده بودند. نه زیبائیشان جرم و نه زن بودنشان مخل امنیتشان بود! اینقدر آرام و راحت نشسته بودند که گویی هیچ کسی اطرافشان نیست...
مردم در رفت و آمد و کافه ها باز و پر از مشتری بودند! تمام اتوبوسها و ترامها مشغول به کار و جابجا کردن مسافر بودند! و آنگاه بود که من دریافتم که چقدر گنت و زیبائیهایش، آرامشش و امنیتش را دوست دارم! امنیت چیزی است که من برای اولین بار در این سرزمین درک کردم! نمی دانستم که این امنیت که همه در باره اش صحبت می کنند، اینقدر آرام بخش و شیرین است!
به هر حال، اگر چه در اینجا دیگر از دود و دم و صدای تهران خبری نیست، از کل کل مردم باهم خبری نیست! اما اینجاست که زندگی در جریان است و من به آسانی جریان زندگی را در رگهای وجودم حس میکنم....
در نیمه راه مجموعه ای از دختران زیبا و بلند بلژیکی را دیدم که در بیرون کا فه ای نشسته و باهم گپ می زدند! لباس نازک و زیبایی برتنشان بود و هر کدام، خود را با یک پتوی کوچک سفید رنگ پوشانده بودند. نه زیبائیشان جرم و نه زن بودنشان مخل امنیتشان بود! اینقدر آرام و راحت نشسته بودند که گویی هیچ کسی اطرافشان نیست...
مردم در رفت و آمد و کافه ها باز و پر از مشتری بودند! تمام اتوبوسها و ترامها مشغول به کار و جابجا کردن مسافر بودند! و آنگاه بود که من دریافتم که چقدر گنت و زیبائیهایش، آرامشش و امنیتش را دوست دارم! امنیت چیزی است که من برای اولین بار در این سرزمین درک کردم! نمی دانستم که این امنیت که همه در باره اش صحبت می کنند، اینقدر آرام بخش و شیرین است!
به هر حال، اگر چه در اینجا دیگر از دود و دم و صدای تهران خبری نیست، از کل کل مردم باهم خبری نیست! اما اینجاست که زندگی در جریان است و من به آسانی جریان زندگی را در رگهای وجودم حس میکنم....
چون باید برم خوابم رو انجام بدم، مجبورم همینجا تمام کنم....
۱ نظر:
ای شیطون می آی اینجا مینویسی خوابت رو انجام نمیدی صبح نمیتونی از خواب بیدار شی. هی بهت گفتم زود برو بخوابا.
ارسال یک نظر