برای یافتنت سفر کرده، تو را در همه جا جستجو کردم! برای دیدنت تنها شدم! چشمهایم را شستم، بیدار نشستم و هشیارمنتظر ماندم!
غافل از اینکه تو همانی که با سفر از او دور شدم! همانی که در عا لم مستی به ملا قاتم آمدی! و من چه آسان تو را ازدست دادم و چه سخت است اکنون در این میخانه هنوز هشیار تو را یافتن ودمی با تو به آرامش رسیدن!
غافل از اینکه تو همانی که با سفر از او دور شدم! همانی که در عا لم مستی به ملا قاتم آمدی! و من چه آسان تو را ازدست دادم و چه سخت است اکنون در این میخانه هنوز هشیار تو را یافتن ودمی با تو به آرامش رسیدن!
۱ نظر:
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
ارسال یک نظر